بی‌چون

بی‌چون

چه دانم من دگر چون شد که چون غرق است در بی‌چون...
بی‌چون

بی‌چون

چه دانم من دگر چون شد که چون غرق است در بی‌چون...

یکی بوسه پی ما اقتضا کن...

حریف آن لبی ای نی، شب و روز

یکی بوسه پیِ ما اقتضا کن! 

 

بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.