بی‌چون

بی‌چون

چه دانم من دگر چون شد که چون غرق است در بی‌چون...
بی‌چون

بی‌چون

چه دانم من دگر چون شد که چون غرق است در بی‌چون...

چه‌گونه مورچه‌های برده اربابان خود را سرنگون می‌کنند؟!

تابستان هر سال در شمال شرق ایالات متحّده،‌ شاهد جنگی تن به تن در میان تنه‌ی درختان بلوط و شاخه‌های توخالی درختان هستیم. مورچه‌های سیاهی موسوم به مورچه‌های  "پروتوموگناتوس آمریکانوس" * به لانه‌های کوچک مورچه‌های "تمنوتوراکس" حمله می‌کنند و نوزادان این مورچه‌ها را که هم‌چون مروارید سفیدی می‌درخشند به غارت می‌برند.

مورچه‌های غارت‌شده هم‌راه مهاجمان به لانه‌ها انتقال می‌یابند و در آن‌جا رشد کرده و به عنوان برده به خدمت گرفته می‌شوند و کارهایی از قبیل تغذیه و مراقبت از اربابان تنبل خود و هم‌چنین مراقبت از نوزادان آن‌ها را نیز بر عهده می‌گیرند.

دانشمندان معتقدند  از آن‌جایی که این مورچه‌ها دیگر امیدی به زنده ماندن و تولیدمثل ندارند، هرگونه سرکشی و نافرمانی را به نفع خود نمی‌بینند. "توبیاس پامینگر" از دانشمندان زیست‌شناسی دانشگاه یوهانس گوتنبرگ آلمان در این‌باره می‌گوید: «این مورچه‌ها یک روند روبه‌زوالی را طی می‌کنند و روز به‌ روز به مرگ نزدیک‌تر می‌شوند."

چیزی که بیش‌تر از همه توجّه پامینگر و هم‌کارانش را به دنبال داشت، رفتار موذیانه و زیرکانه‌ی برخی از این مورچه‌های برده بود. به نحوی که دیگر از اجرای فرمان‌های اربابان خودسر  باز می‌زدند و دیگر در خدمت مورچه‌های نوزاد نبودند و شرایط را طوری رقم می‌زدند که به مرگ آن‌ها بینجامد. ر برخی مواقع، گروهی از این مورچه‌ها نیز دست به شورش زدهو در نبردی سهمگین تمامی دست و پاهای مورچه‌های جوان را قطع می‌کردند.

مطالعات صورت‌گرفته در چهار ایالت شمال شرقی ایالات متّحده حاکی از این است که 60 درصد مورچه‌های نوزادی که مورچه‌های برده، مراقب از آن‌ها را برعهده دارند، شانسی برای زنده‌ماندن ندارند و خواهند مرد و این خود حاکی از سرکشی و شورش مورچه‌های برده است.

از آن‌جایی که مورچه‌های برده دیگر شانسی برای زنده ماندن برای خود نمی‌بینند دست به شورش زده و با ازبین‌بردن نوزادان مورچه‌های رقیب سعی در کاهش جمعیّت آن‌ها می‌کنند تا بتوانند از این طریق شانس زنده‌ماندن خویشاوندان خود را افزایش دهند و در پایان آقای پامینگر پس از صرف پنج‌سال مطالعه و تحقیق بر روی این مورچه‌ها عنوان می‌کند: «تنها درسی که می‌توان از این ماجرا گرفت این است که مقاومت هیچ‌گاه بی‌نتیجه نخواهد ماند.»

__________________________________________________

به‌نظر من این ساده‌ترین و بی‌ربط‌ترین نتیجه‌ای بود که می‌تونست بگیره!!

حس عجیبی نسبت به این مورچه‌ها دارم...موجودات مفلوک و امیدواری که تمام سعیشون و می‌کنند از اون‌جایی که زورشون می‌رسه ضربه رو بزنن.

آفرین دارن! من اگه بودم تسلیم شده‌بودم...ولی خب کسی چه می‌دونه؟ آدما خیلیاشون تو عمل انجام‌شده که قرار می‌گیرند، یه موجودات مقاوم و سرسختی می‌شند که به قول شیخ اجل خودمون مادر پیر دهر نزاده! شاید منم برای نجات اقوام و نسلم که شده دست به این‌چنین کاری می‌زدم!

به نظرم این معجزه ست! معجزه که نه البته، از نشانه‌های عظمت و جلال خداست...چه آفرینش زیبایی داره این خالقِ خلّاق!

این متن‌و تو مجله‌ی دانشمند خوندم. مجله‌ی دانشمند واقعاً مجله‌ی جّذابیه...خودم تایپش کردم، منم که تایپم ماشالا داره، اگه هزار جور غلط مثل همیشه توش مشاهده می‌شه، طبیعیه!

پی‌نوشت:

*Protomognathus americanus

-دیگر این‌که منبع این متن، مجله‌ی دانشمند، ماه‌نامه‌ی مرداد 1392 است. احتمال می‌رود کپی‌برداری بدون ذکر منبع اشکال شرعی داشته باشد! (البته اگر جای دیگر منتشر نشده باشد.) 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.